>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



فرماندهای که جای سالمی در بدنش نماند - تفحص شهدا

خادمین شهدا
فرماندهای که جای سالمی در بدنش نماند - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
فرماندهای که جای سالمی در بدنش نماند - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
فرماندهای که جای سالمی در بدنش نماند - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 546975

بازدیدهای امروز : 33

بازدیدهای دیروز : 63

 RSS 

   

حاج احمد به تواضع و فروتنی در بین دوستان و سایر همرزمانش مشهور بود و از خصوصیات برجسته او این بود که هنگام سختی ها، روحیه شاد خود را از دست نمی داد و ظرفیت بالایی برای پذیرش مشکلات و سختی ها داشت.

به گزارش فارس، شهید احمدرضا شاه‌نظر عراقی در دوّم فروردین 1340 پا به عرصه گیتی نهاد. از وقتی زبان باز کرد ذاکر و عاشق اهل بیت بود. او در محله نازی آباد تهرون رشد کرد. آن روزها منطقه نازی آباد پر بود از جلسات مذهبی و احمد یک پای ثابت این جلسات بود. شخصیت احمد در این جلسات شکل گرفت و داشتن پدری که شغل معلمی را پیشه خود کرده بود در این مسیر کمک کار احمد بود.

احمد از دوران نوجوانی با مکتب امام خمینی آشنا شد و 17 ساله بود که انقلاب امام ثمر داد و او از آن روز به بعد تمام دغدغه اش شد حفظ انقلاب اسلامی...

احمد از جمله کسانی بود که توانست به دیدار امام خمینی (ره) نائل شود. اوایل آغاز توطئ? ضد انقلاب و اعلام جداسازی کردستان بود که امام فرمود: «بروید و مسئله کردستان را حل کنید!»

وی را مصمم کرد و به همراه دوست صمیمی اش ناصر ترکان عازم کردستان شد. سال 1359 بود که احمد رضا عازم کردستان شد. هوشیاری و دقتی که احمد رضا داشت باعث شد تا با آغاز توطئه ضد انقلاب و اعلام جدا سازی کردستان به عنوان نیروی اطلاعاتی بارها به عمق خاک کردستان نفوذ کند و با وجود مشکلات بسیار، مأموریت‌های خود را با موفقیت به اتمام رساند.

در یکی از عملیات‌ها در کردستان، احمد و ناصر توسط مزدوران خود فروخته ضد انقلاب دستگیر شدند. ناصر ترکان توسط ضد انقلاب به شهادت رسید. اما با عنایت خداوندی احمد جان سالم به در برد تا در جبهه ای دیگر شهادت را نوش جان کند. تازه جنگ بر انقلاب اسلامی تحمیل شده بود که از کردستان آمد و او که درس و مدرسه را رها کرده بود با سعی فراوان توانست درسال 60 دیپلم خود را در رشته برق و الکترونیک از هنرستان شهید بهشتی بگیرد. احمد در زمره رزمندگانی بود که از غرب به جنوب آمدند و تیپ محمد رسول الله(ص) را شکل دادند و با این تیپ در ماموریت‌های مختلف شرکت کرد.

با تاسیس تیپ سیدالشهداء(ع) احمد که از رزمنده های زبده تیپ محمد رسول الله در سال 61 تشکیل شد، به این یگان پیوست و مسئولیت یکی از گشت های تیم های شناسائی اطلاعات عملیات در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی و والفجر یک را بر عهده گرفت. با جمع آوری اطلاعات با ارزشی از جبهه دشمن با هدایت گردان ها، مواضع و موانع دشمن را در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک در هم کوبید. در تابستان سال 1362 برای شناسایی خطوط دشمن به جبهه های شمالغرب اعزام شد و در برگشت از ماموریت شناسایی مواضع دشمن در ارتفاعات "بمو " با توجه به اینکه کارشناسایی آنها 6 روز به طول انجامیده بود با میدان مین نامنظمی که توسط دشمن احداث شده بود مواجه می‌شوند و احمد پای راستش در اثر برخورد با مین از زیر زانو قطع می‌گردد.

«احمد تعریف می‌کرد جایی که روی مین رفتم درست زیر دید دشمن بود.- با وجودی اینکه پای راستم به شدت آسیب دیده بود باز با همین پای مجروح صدها متر دویدم تا خود را به یک شیار امن رساندم. دشمن تمام منطقه رو با منور روشن کرده بود و دنبال علت انفجار می‌گشت و از اونجایی که خدا می‌خواست چون منطقه کوهستانی بود و محل تردد گرازها بود دو تا گراز پایشان با مین برخورد کرد و صدای انفجار دوم شنیده شد و دشمن به خیال اینکه انفجار قبل هم برای رفتن گراز روی مین بوده؛ حساسیتش از بین رفت.

هوا خیلی تاریک بود و برادری که همراه من بود متوجه رفتن من روی مین نشده بود و من هم چیزی نگفتم تا اینکه از شدت ضعف افتادم و اون تازه فهمید قضیه چی بوده و به من گفت تو داخل این شیار بمون تا من برم کمک بیارم. وقتی او رفت من کالک و قطب نما و دوربین شناسایی رو مخفی کردم که نکنه دست دشمن بیفته و نارنجکی که همراه داشتم ضامنش رو کشیدم و منتظر بودم که اگر گشتی های دشمن اومدند با اونها مقابله کنم» ... وقتی نیروی کمکی اومد که احمد از شدت خونریزی بیهوش افتاده بود.

« جانباز شهید احمد رضا عراقی » فرمانده اطلاعات عملیات لشگرده سیدالشهداء(ع)

احمد بعد از بهبودی نسبی با پای مصنوعی برای عملیات خیبر خودش رو به منطقه رساند تا در کنارشهید رحمت الله کُرد گره‌گشای عملیات خیبر باشه و بعد از شهادت شهید کُرد در عملیات خیبر مسوولیت واحد اطلاعات و عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) به حاج احمد سپرده شد.

 

واحدی که خود احمد آن را این‌گونه توصیف می کند: «اطلاعات و عملیات از چند بعد در جنگ نقش اساسی دارد و اگر بخواهیم جایگاه واحدهای اطّلاعات عملیات، را در صحنه های جنگ در یک عبارت کوتاه توصیف کنیم، کاملترین عبارت این است که: « اطلاعات عملیات به منزله چشم سپاه اسلام است.»

حاج احمد به تواضع و فروتنی در بین دوستان و سایر همرزمانش مشهور بود و از خصوصیات برجسته او این بود که هنگام سختی ها، روحیه شاد خود را از دست نمی داد و ظرفیت بالایی برای پذیرش مشکلات و سختی ها داشت، همیشه خنده رو و بشاش بود. خودش بارها شده بود با پای مصنوعی همپای بقیه بچه های اطلاعات در گشت های شناسایی همراه می‌شد و بعضا نیاز بود که روزها در منطقه دشمن توقف داشته باشند و در گرمای جنوب کمین دشمن رو دور بزنند و به عمق مواضع دشمن نفوذ کنند تا به اطلاعات دقیق و کامل دست پیدا کنند اما احمد هیچ شکایتی از وضعیت جسمی اش نداشت. بلکه جلو تر از همه به مواضع دشمن نفوذ می‌کرد. کار شناسایی عمق موانع دشمن و خطرات اونها برای بچه های گشتی و شناسایی با همراهی و سرپرستی حاج احمد شیرین بود.

ازراست به چپ: نفراول سردار فضلی، دوم شهید زینال الحسینی و سوم شهید عراقی

احمد با اینکه پاش قطع بود ولی باز هم اهل تحرک و ورزش بود با همین پای قطع فوتبال و والیبال بازی می کرد. گاهی هم ادعای کشتی گرفتن می کرد، و می گفت: « حاضرم پشتتان را به زمین بزنم!».

همین نشست و بر خاست او با نیروهایش، الفتی میان آنها ایجاد کرده بود که نتیجه اش اطاعت محض آنها از فرمانده شان بود. احمد نه خستگی را می شناخت و نه اجازه خستگی به نیروهاش می داد. از همان ابتدا هم با نیروهایش شرط می کرد که: «در واحد اطلاعات خستگی معنا ندارد، همیشه باید آماده کار باشید، حتی اگر چندین شب نخوابیده باشید.»

احمد24 ساله بود که ازدواج کرد و بعد از آن به جهت اینکه از جبهه دور نباشه، همسرش را به اهواز برد و در خانه های سازمانی به همراه سایر فرماندهان زندگی کرد. همیشه نمازش رو اول وقت می‌خوند او اهل تهجد و شب زنده داری بود.

احمد با درایت و تیزهوشی در کنار یار و همرزمش شهید حاج غلام کیانپور هدایت نیروهای غواص برای شناسایی جزیره ام الرصاص در عملیات والفجر8 به عهده داشت. عبور ایمن غواصان تیپ سیدالشهداء(ع) از رودخانه خروشان اروند و گرفتن سرپل درجزیره ام الرصاص مدیون راهنمایی های احمد در امر شناسایی و انتخاب بهترین راهکاربود. در این عملیات احمد از ناحیه شکم و صورت به سختی مجروح شد. احمد سریعا به عقب انتقال داده شد و در یکی از بیمارستان‌ها بستری گشت. احمد به شدت نگران سایر بچه ها بود، با اینکه حالش وخیم بود، لحظه شماری می کرد که هر چه زود تر بتواند بهبودی یابد و دوباره سرپا شود. به خاطر نگرانی که احمد نسبت به بچه ها داشت و خودش هم لحظه ای دلش نمی آمد از جبهه دور بماند، هنوز بهبودی کامل نیافته بود که دوباره عازم جبهه شد. او درعملیات‌های سیدالشهداء(ع) در اردیبهشت 65 و آزاد سازی مهران در کربلای یک و کربلای 2 در ارتفاعات پیرانشهر واحد اطلاعات عملیات را هدایت کرد.

از چپ به راست: سردارفضلی- شهید احمدرضاعراقی- شهید غلامرضاکیانپور

 عملیات کربلای 5 ، دیماه سال 1365، نقطه اوج حرکت حاج احمد شد. با توجه وسعت حد عملیات ل10 و مواضع و موانع آهنین دشمن و زمان محدود برای کار شناسایی حاج احمد با همه توان به میدان آمد و یاری مثل شهید غلام کیانپور همواره قوت قلب او بود. سختی نفوذ در دژ آهنین شلمچه همه را کلافه کرده بود در این عملیات، به لحاظ شدت نبرد و هراس زیاد دشمن و به کارگیری غالب توان نظامی و حجم بالای ارتش دشمن، پیکر بیشتر شهداء بر جای ماند. اما احمد می دانست که با شهادت هر نفر بخشی از نیروها از دست می روند، به خاطر همین با استقامت فوق العاده نیروها را سریعا جایگزین می کرد. احمد برای شکستن مقاومت دشمن در نونی های کربلای 5 عزیرترین یارش را به میدان فرستاد. با جلوداری غلام کیانپور مقاومت دشمن در هم شکست و خبر شهادت غلام کمر احمد را هم شکست.

او پنج سال به همراه غلام مدام به شناسایی رفت، هر دو از بزرگترین موانع عبور کردند و مهمترین معضلات گشت و شناسایی را حل کردند. شهادت غلامرضا کیانپور بزرگترین ضربه عاطفی برای او بود. آن دو مثل یک روح در دو بدن بودند... شهادت کیانپور آنقدر تاب و قرار را از احمد گرفت و با شور و شوق در پی درمان خود افتاد. به همه دکتر ها مراجعه می کرد، از فک و صورت گرفته تا ارتوپد داخلی و دندانپزشکی.

دیگر هیچ جای سالمی در بدن احمد وجود نداشت. در بیمارستان خبر« عملیات کربلای 8» را شنید. دست از پا نمی شناخت و با همان بدن مجروح دوباره عازم جبهه شد. شب میلاد امام عصر(ع) بود که به قرارگاه تاکتیکی لشگر10 سیدالشهداء(ع) در شلمچه رسید. با دیدن حاج احمد جان تازه ای به فرماندهان و رزمندگان تزریق شد. غروب بود و آرامش نسبی در فضای قرارگاه ایجاد شده بود. حاج احمد برای وضو گرفتن از سنگر خارج شد، همه بچه ها سرگرم راز و نیاز با پروردگار متعال بودند.

جعفر محمدی معاون عملیات لشکر، کنار یکی از سوله ها ایستاده بود. رو به احمد کرد و گفت:« حاجی التماس دعا !» احمد هم همانطور که در سکوت روحانی خود بسر می برد، با تبسمی جوابش را داد. که یکباره باران کاتیوشا فضای قرارگاه را غبارآلود کرد. در میان این غبار فریادی شنیده شد که به سنگرهایتان بروید. حاج احمد به سوی جعفر دوید، دید که غرق خون است و دوباره با فریاد از بقیه خواست که به سنگرهایشان بروند. خودش جعفر را بغل کرد و شروع به حرکت کرد. دوباره با صدای انفجار پی در پی همه از سنگر ها بیرون ریختند. این بار حاج احمد هم در کنار جعفر افتاده بود. بچه ها خود را بالای سر احمد رساندند. ترکش دست احمد را شکسته بود و روی صورتش افتاده بود. تمام صورتش را ترکش گرفته بود و به سختی صدایش بیرون می‌آمد. اول بچه ها فکر کردند تقاضای کمک می‌کند اما صدای لرزان احمد داشت شهادتین را بر زبان جاری می‌کرد. بچّه های قرارگاه حاج احمد را سوار ماشین کردند. اما حاجی دیگر خود را در آغوش گرم الهی یافته بود.

سردار شهید رضا عراقی

عاقبت آن جستجوگر شهادت در عملیات کربلای 8 در فروردین ماه سال 66، به مراد دلش رسید. او آرام خوابیده بود، مثل همیشه دوست داشتنی. گویی ملائک بالهایشان را بر بدن خونین این مرغ پرگشوده گسترده بودند. بچه های نازی آباد به دنبال پیکر پاک این بسیجی عاشق همچون رودی پرخروش در این محله شهید پرور جاری شدند، سینه زدند و بعد هم میثاق بستند که بر جاده ای که او خیلی خوب آن را شناسایی کرده بود گام بردارند .

گفته ها:

پروردگارا ! کمکمان کن تا ایثارگری حسین(ع) و استقامت زینب کبری(س) در وجودمان متجلّی گردد. به خون مقدس شهیدان تو را قسم می دهم که همه ما را شاکر نعمتهای خود قرار دهی. پروردگارا! این را می دانم که هر چیزی بخواهد وابسته ام کند تو خالق آن هستی و این ارزش ندارد. طاقت یک لحظه دوری از جبهه را ندارم. خدا را شاکرم که حقیقت را یافتم ام و سعادت حضور در جبهه های حق علیه باطل را نصیبم کرده ای.

به هر کس به اندازه ارتباطش می دهند. هرچقدر با خدا گیری. تا می توانیم درخدمت انقلاب و جنگ باشیم ، نه اینکه انقلاب و جنگ را به خدمت خودمان بگیریم. 

بخشی از وصیّت نامه شهید :

لازم است چند نکته ضروری به نظر محترم همه ملّت برسانم؛

1- بیائیم تا می توانیم در خدمت انقلاب و جنگ باشیم نه اینکه انقلاب و جنگ را در خدمت خود بگیریم.

2- اگر خود در میان نباشد بریدنها و از بین رفتنها از میان می رود.

3- بیائیم همچنانکه تاکنون از روحانیون حمایت و پشتیبانی کردیم اینک این پیوند را نزدیک تر کنیم.

4- بیایید به اسلام و وظیفه خود بیندیشیم نه اینکه ملاک ما تنها مبارزه و چه و چه باشد و از شعارهای پوچ و بی اعتنا بشدّت احتراز کنید.

5- خدا را در نظر بگیرید و از جوّ سازیهای اشخاص نادان پیروی نکنید.

6- سعی کنید تحلیلهای شما و نظراتتان نسبت به همه از روی شرع و اسلام باشد نه جوسازی و مسائل ظاهری. خدایا تو را شاکرم که زندگیم را آنطور که صلاحت بود، مقرّر فرمودی.

خدایا ! چگونه شکرت کنم که تو اینقدر رحیمی.



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 7:20 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 28